دو هفته اول مهر
سلام پسرک مامانی عزیزم این روزا فکرم درگیر پروژه ازشیر گرفتنته نمیدونم موفق میشم یا نه آخه نمیخوام یکدفعه از شیر بگیرمت میخوام دفعات شیر خوردنت رو کم کنم آخه از صبح که بیدار میشی تا شب فقط میچسبی به منو شیر میخوری طرز خوردنتم که حسابی دیدنیه بابایی هم نگات میکنه و بهت میخنده دوروزه که صبح که بیدار میشی تا ظهر که بابا بیاد سرت رو گرم میکنم و شیرت نمیدم وقتی هم که میخوای با هزار ترفند حواستو پرت میکنم انشالله که بتونیم این مرحله رو هم به راحتی بگذرونیم. ابوالفضل از نمایی دیگر سه شنبه 11 مهر بعد از اینکه شام خوردیم رفتیم خونه عمو جون از ساعت نه و نیم شروع کردی بهونه گرفتن و گریه کردن گفتم شاید خوابت میاد مجبور شدیم زود برگ...